انیمیشن «بالا» داستان زندگی پیرمردی است که بعد از مرگ همسرش برای تحقّق رؤیای همیشگی او، خانهاش را به پرواز درمیآورد تا خانه را به کنار آبشاری در آمریکای جنوبی برساند. در این مسیر، همراهشدن با یک پسربچهی خوشقلب به او یاد میدهد که میتواند از خواستههایش برای کمک به دیگران بگذرد. او رؤیای رسیدن به آبشار و خانهی محبوبش را رها میکند تا یک پرنده را به جوجههایش برساند. با این کار، او یک دوست کوچک مهربان به دست میآورد و بهجای تنهابودن، با او وقت میگذراند.
داستان انیمیشن up
«بالا» داستان پیرمردی به نام فردریکسون است که خانهاش را با انبوهی از بادکنکها به پرواز درمیآورد و به سمت آمریکای جنوبی پرواز میکند. داشتن خانهای کنار آبشار پارادایس در آمریکای جنوبی، رؤیای مشترک و همیشگی فردریکسون و همسرش بوده است. حالا بعد از مرگ او، فردریکسون تلاش میکند این رؤیا را محقّق کند. اما در این راه، همراهشدن با پسربچهی خوشقلبی به نام «راسل» هدف او را از زندگیکردن با خاطرات گذشته به تلاش برای نجات یک حیوان خاص تبدیل میکند؛ پرندهای که میخواهد به بچههایش برسد اما مرد شیطانی به دنبال شکار اوست. فردریکسون و راسل با همکاری هم پرنده را نجات میدهند. حالا فردریکسون که بعد از مرگ الی به یک پیرمرد تنها تبدیل شده بود، یک دوست خیلی کوچک دارد که زمانش را با او میگذراند.
الگوی مثبت و ارزش آموزشی انیمیشن
راسل پسر مهربان و خوشقلبی است. او نسبت به پرندهای که در خطر است احساس مسئولیت میکند و بهتنهایی خطر میکند تا او را از دست یک مرد بدجنس نجات دهد و به جوجههای کوچکش برساند. فردریکسون و الی همسران خوبی برای هم هستند. آنها در ساختن خانه، جمعکردن پسانداز و تمام کارهای زندگی درکنار هم تلاش میکنند و یکدیگر را دوست دارند.
فردریکسون و الی در کودکی رؤیای رفتن به آمریکای جنوبی را دارند. زمانیکه فردریکسون با خانهی پرندهاش به سمت آمریکا جنوبی میرود، راسل که همراه اوست یک “جی پی اس” به او نشان میدهد و از کاربرد آن صحبت میکند. این انیمیشن بهخوبی فداکاری، دوستی و کمک به دیگران را به نمایش میگذارد. ممکن است فهم دلیل رفتارهای فردریکسون و تغییر تصمیمات او برای کودکان دشوار باشد و صحنههای بهخطرافتادن شخصیتها آنها را بترساند.
بدون دیدگاه